دو تا شلوار توی یک خشکشویی/
شبی کردند باهم گفت وگویی
یکی از آن دو خیلی شیک تر بود/
کمی از آن یکی باریکتر بود
دوتا جیب بزرگ از پشت و رو داشت/
همیشه لنگه اش خط اتو داشت
شکیل و خوشگل و ابریشمی بود/
از آن اجناس شیک ” لندنی” بود
خلاصه جنس مرغوبی خفن داشت/
کمربندی ز چرم کرگدن داشت
یکی دیگر چروک و ساده تر بود/
کمی از آن یکی افتاده تر بود
تمیز و شسته اما بی اتو بود/
هم از بالا ، هم از پایین رفو بود
به قدری کهنه بود و خسته از کار/
به زحمت می شد او را گفت ، شلوار
گذشتِ روزها ، بی ارزشش کرد/
تلاش و کارو زحمت ، نخکشش کرد
پس از یک شست وشو با خوب رویی/
نشسته گوشه ای از خشکشویی
به سویش آمد آن شلوار زیبا/
به عشوه شانه ها را داد بالا
کنار او نشست و با تکبر/
به او می گفت از روی تمسخر
که من یک روز در بوتیک بودم/
کنار جنسهای شیک بودم
مرا دیدند مردم پشت شیشه/
که شلواری گران بودم همیشه
همیشه در مکانی لوکس بودم /
کنار جنس هایی لوکس بودم
کنار کفشهای چرم اعلا/
و کت هایی به قیمت های بالا
پس از یک دوره ی چشم انتظاری/
رسید از راه مرد پولداری
تراولهایی از جیبش درآوُرد/
مرا فوری خرید و باخودش بُرد
چه جاهایی که با آن مرد رفتیم/
میان مردمی بی درد رفتیم
همیشه روی مخمل می نشستم/
درون جمع اول می نشستم
به یک چشمک برایم شد مهیا/
گرانقیمت ترین ماشین دنیا
خوراکم بود چک پول و تراول/
تراولهای رنگارنگ و خوشگل
درون خانه ده شلوار بودیم/
که باهم مدتی همکار بودیم
درون ناز و نعمت خواب بودیم/
همه در خدمت ارباب بودیم
تو اما ظاهراً شلوار کاری/
که روی زانویت هم وصله داری
دل شلوار کهنه سخت آزُرد/
ولی پیش رقیبش کم نیاوُرد
به حسرت گفت ای شلوار زیبا/
لباس گُنده های ” رده بالا “
منم مثل تو شلوارم برادر/
ولی من آبرو دارم برادر
مرا یک مرد فرهنگی خریده/
شبی از جمعه بازاری خریده
نه در عمرم تراول دیدم هرگز/
نه ماشینهای خوشگل دیدم هرگز
نه روی مخمل و اطلس نشستم/
نه با جمعیتی ناکس نشستم
نه دستی را به نامردی فشردم/
و نه پولی را ز حق الناس خوردم
خدارا شکر اربابم شرف داشت/
نهادش ریشه در آب و علف داشت
همیشه سر به زیر و مهربان بود/
تمام عمر وقف دیگران بود
به خوشرویی رفاقت کرد با من/
صبورانه قناعت کرد با من
نه در عمرش گناه ومعصیت کرد/
هزاران مرد دانا تربیت کرد
معلم بود و دانشمند و دانا/
نژاد پاک انسانهای والا
معلم در صف آزادگان است/
که دریای معلم بیکران است
اگر صد بار جانم را بسوزند/
مرا خیاط ها زانو بدوزند
اگر یک عمر از تنهایی بپوسم/
به جز پای معلم را نبوسم…
برگرفته از کانال سیمای بهاباد به نام شاعر اشاره ای نشده بود